.............................................................................
یکی دیگر از دست نوشته های جناب بهاء الله کتاب بدیع می باشد که فارغ از اغلاط فراوانی که در این کتاب مشاهده می گردد همچون چراغی در تاریکی برای طالبان حق و حقیقت راه گشاست و هر انسان بیغرض و بدور از تعصب با مطالعه اجمالی این کتاب پی به عمق معارف بهاء الله و پوچی بهائیت خواهد برد .
این کتاب در سال ۱۲۸۶ هجری قمری در ۴۱۵ صفحه ۱۹ سطری به چاپ رسیده است، و طوری که در صفحه آخر کتاب می گوید: “میرزا مهدی قاضی” نامه ای که محتوای اعتراضاتی بوده است از استامبول در سال ۱۲۸۳ به عنوان آقا محمّد علی اصفهانی یکی از بهائیان به ادرنه می فرستد، و نامه را بهاء ملاحظه نموده و از زبان آقا محمّد علی پاسخ اعتراضات قاضی را نوشته و ارسال می دارند.
“بهاء” در اقتدارات می گوید: بر او لازم کتاب بدیع که به اسم یکی از احباب از مطلع بیان ربّ الارباب نازل شده بسیار ملاحظه نماید.[۱]
این کتاب چون در اوائل سالهای پیغمبری بهاء بوده است: تمام عبارتها و آیات عربی نازل شده او غلط و اشتباه است.
ظاهراً طوری که “آیتی” و دیگران هم نوشته اند: بهاء قوّه علمی بیشتری نداشته است و بعید نیست که عبارات و مطالب “اقدس” و الواح دیگر را به کمک دیگران درست کرده باشد، به طور کلّی در این کتاب آیات نازله عجیب و خنده آوری دیده می شود که مانند آیات “باب” در نهایت درجه سستی می باشد.
در مقام پاسخ اعتراضات معترض، عنوان و مقام خود را محفوظ و مسلّم دانسته، و خود را (من یظهره الله) دیده، و شروع به تاخت و تاز می کند و کوچکترین سخنی از اصل ثبوت این عنوان به میان نمی آورد، و از این لحاظ کتاب بسیار دیدنی است.
از این کتاب زیرکی و مهارت و استادی جناب بهاء کاملا دیده می شود. مثلا در صفحه ۱۴۹ می گوید: اگر نفسی به علامات محدود باشد می فرماید که (ایّاکم ان تحتجبوا بها) چه احدی بر کیفیّت ظهور آن ذات قدم مطّلع نه (یظهر نفسه کیف یشاء). و اگر کسی به تکمیل ناظر باشد می فرماید که تصدیق کلّ شیء منوط به تصدیق آن منبع صدق بوده و خواهد بود؛ و اگر بفرماید کلّ کاملند (لیس لاحد ان یقول لِمَ و بِمَ و اگر بفرماید کلّ ناقصند لیس لاحد ان یعترض علیه)، و اگر کسی به وقت محدود باشد چنانچه این ایّام کلّ به آن محتجب می فرماید هر وقت ظاهر شود می باید کلّ تصدیق به شجره حقیقت نمایند و شکر الهی بجا آورند … .
خلاصه سخنهای جناب میرزا این است که همه باید ایشان را به مقام نبوّت و ربوبیّت و آنچه که ادعا کند قبول کرده و کسی حقّ اینکه دلیلی یا نشانه ای بخواهد را ندارد، وگرنه کافر و مشرک خواهد بود.
و تعجّب در اینجا است که این جملات سراپا لحن و غلط خود را آیات الهی فرض کرده، و در موارد زیادی از این کتاب بواسطه همین آیات به مقام نبوّت و الوهیّت خود استدلال می کند، از جمله در صفحه ۱۶۳ می گوید، حکم محکم بیان آن است که اگر نفسی به آیات ظاهر شود به او معارضه ننمایند و مجادله نکنید و احتجاج ننمایند … و چون ملاحظه نمودند که آیات الهی مثل غیث هاطل نازل و بحر اعظم ربّانی در امواج… .
و عجیب اینکه در هر موضوعی که می خواهد آنرا اثبات کند، فوراً چند آیه مخلوط و جملات سستی به هم بافته، و به نام کلمات نازله ی الهی (که در همان موضوع نازل شده است) برای اثبات ادعای خود استشهاد می کند.
واقعاً بر نادانی و حماقت مریدان جناب میرزا باید آفرینها گفت.
مثلا در صفحه ۱۶۴ می گوید: که شبه این ظهور در ابداع نیامده، و سپس برای اثبات ادعای خود می گوید: (و یشهد بذلک ما نزل من جبروت الله المهیمن العزیز القدیر فافتح بصراک لتشهد بانّ جمال الظهور قد کان مستقرّا علی عرش العظمة و الاستقلال و عن یمینه نقطة البیان بسلطان العزّة و الاجلال و عن یساره محمّد رسول الله بانوار الله عزیز المتعال…).
و به طور کلی: این کتاب از چندین نظر مطالعه کردنی است، اوّل: از نظر سستی عبارات و اغلاط لفظی و معنوی، دوّم: از جهت دلائل و براهینی که همه مصادره به مطلوب و عین ادعا می باشند، سوّم: از لحاظ این که اغلب گفتگوهای این کتاب در مقام احتجاج با ازل و ردّ اعتراضات او است، چهارم: از نظر معرفت به مقام مهارت و استادی جناب میرزا است.[۲]
[۱] . اقتدارات، صفحه ۱۴۰ سطر ۱۵
[۲]. محاکمه و بررسی در تاریخ و عقائد و احکام باب و بهاء، ج ۲، ص ۲۷۹٫